کشیده شعله در دلها ، عزای حضرت کاظم

بسوز ای دل بسوز ای دل ، برای حضرت کاظم

 

میان محبس هارون ، زغربت ناله ها میزد

به اشک و آه جانسوزش ، رضایش را صدا میزد

 

فضای تنگ و تاریکی ، انیس سوز و آهش شد

بمیرم من بمیرم من ، که زندان قتلگاهش شد

 

گرفته سندی شاهک ، ز مولای دو عالم جان

تمام پیکرش نیلی ، شد از شلاق زندانبان

 

شکنجه دیده و او با ، غمی دیرینه جان داده

به زندان با تنی مجروح ، به زهر کینه جان داده

 

شهید راه دین گشت و ، تنش تشعیع شد آنجا

بسوز ای دل بسو ای دل ، به یاد روز عاشورا

 

کفن آورده شد بهر ، ولیّ و حجت افلاک

ولیکن جدّ او مانده ، تنش عریان به روی خاک

 

شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد

اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است

از لاله زار توحید آتش زبانه می زد

، ,  ,دل ,ای ,حضرت ,بسوز ,ای دل ,حضرت کاظم ,بسوز ای ,دلها ، ,در دلها

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار دیجیتال مارکتینگ پمپ آب برنج طارم هاشمی کافه فرهنگ سخنرانی‌های خانم دکتر مرضیه محمدزاده مرجع جدیدترین اخبار فیلم و سریال جهان تعمیر موتور آسانسور ***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.*** اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها parsertebat