اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است
هر کجا بستر بیمار بیفتد سخت است

اوج این واقعه را جان علی می داند
خانم خانه که از کار بیفتد سخت است

به خدا فرق ندارد که کجا، یک مادر .
کوچه یا در خم بازار بیفتد سخت است

مرد باشد، و زنش پشت در خانهء او
در دل آتش اغیار بیفتد سخت است

سینه اش شد سپر شیر خدا، امّا حیف
کار این سینه به مسمار بیفتد سخت است

صورت حور که از برگ گلی نازک تر
گذرش چون که به دیوار بیفتد سخت است .

آنکه مادر شده این واقعه را می فهمد
بعدِ شش ماه اگر بار بیفتد سخت است

خواست تا شانه کند موی سر زینب را .
شانه از دست گرفتار بیفتد سخت است!

دیدنِ نیمه در سوخته سخت است ولی
دیدنِ صحنه به تکرار بیفتد سخت است .

کوچه ها اوّل غم واقعهء کرببلاست
.
علم از دست علمدار بیفتد سخت است

 


شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد

اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است

از لاله زار توحید آتش زبانه می زد

سخت ,بیفتد ,کوچه ,کار ,دیدنِ ,اشک ,سخت است ,بیفتد سخت ,اشک از ,واقعه را ,از دست

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزشگاه موسیقی سرنا برگزار کننده دوره های مدیریت،مالی،حقوقی و زبان نونوشته‌های مجید نعیم‌یاوری وبسایت شخصی امیر حسین جعفری پور بیمه دولتی در ارومیه وبلاگ رسمی سایت خانه پاورپوینت ایرسازان travel to iran پارتیشن اداری