شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد
دست بر پهلو مزن حیدر خجالت می کشد

خواستی برخیزی از جا به علی خود بگو
هی به فضه رو مزن حیدر خجالت می کشد

جان من بر لب رسید از سرفه هایت جان من
خانه را جارو مزن حیدر خجالت می کشد

من خودم گیسوی زینب را مرتب می کنم
شانه بر گیسو مزن حیدر خجالت می کشد

در میان بسترت وقتی که می آیم بمان
اینچنین زانو مزن حیدر خجالت می کشد

این علی دیگر علی خیبر و خندق که نیست
بوسه بر بازو مزن حیدر خجالت می کشد


شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد

اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است

از لاله زار توحید آتش زبانه می زد

حیدر ,مزن ,کشد ,خجالت ,علی ,شمع ,مزن حیدر ,خجالت می ,می کشد ,حیدر خجالت ,شمع من

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تا سپیده SarDar061official سایت پرسشنامه وپرسشنامه های استاندارد qshop14002 معماری داخلی ساختمان,مبلمان اداری مدرن تولید و فروش قطعات خودرو به قیمت تولید رژیم ارائه کننده موضوعات به روز و مدرن در حوزه سئو و دیجیتال مارکتینگ تارنمای شخصی مهندس علی علی مددی تبریزیها