چوب ظالم بر لبِ خشکیده‌ات می‌خورد

از وجود خواهرت زینب رمق می‌بُرد

 

وای از دلم برادر

غم حاصلم برادر

لب‌های غرقِ خونت

شد قاتلم برادر

یابن اهرا ـ حسین زینب

 

دم به دم با ناسزا شرمنده‌ام می کرد

ضربه‌ای می‌زد همان دم خنده ام می‌کرد

 

کارِ دلم جنون شد

از غصه غرقِ خون شد

دیدم که چوب محمل

یک لحظه لاله‌گون شد

یابن اهرا ـ حسین زینب


شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد

اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است

از لاله زار توحید آتش زبانه می زد

برادر ,  ,دم ,زینب ,دلم ,می‌خورد ,حسین زینب ,ظالم بر ,ـ حسین ,اهرا ـ ,یابن اهرا

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قیمت دیزل ژنراتور نرده استیل در اصفهان وبلاگ مجتبی صانعی حفاظ شاخ گوزنی واتس گپ | لینک گروه های چت و گپ واتساپ BTS فروشگاه اینترنتی روغن گیاهی آریا انجمن شهرسازی و معماری افلاک کاشی حوض amoozesh